وجود حقيقت نشاني ندارد

شاعر : اوحدي مراغه اي

رموز طريقت بياني نداردوجود حقيقت نشاني ندارد
بهاري که بيم خزاني نداردبه صحراي معني گذر، تا ببيني
که در باز گفتن زباني نداردجمال حقيقت کسي ديده باشد
که جز نيستي آشياني ندارددرين دانه مرغي تواند رسيدن
رها کن حديثش، که جاني نداردتني را، که در دل نباشد غم او
به ناني نيرزد، که ناني نداردبه چيزي توان برد چيزي که اين جا
گرش باز يابي زياني نداردبگفت اوحدي هر چه دانست با تو